نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تنهاترین تنها


[+] نوشته شده توسط یونس در 22:13 | |







اشکی که بی صداست

اشكی كه بـی صـداسـت

 

 
پـشتـی كه بـی پـنـاست
 

 
دستی كه بستـه است
 

 
پایی كه خستـه است
 

 
دل را كه عاشـق است
 

 
حرفی كه صادق است
 

 
شعری كه بی بهاست
شرمی كه آشنـاست 
 

 
دارایــی مــن اسـت
 
 

 
ارزانـــی شـمـاسـت 
 


[+] نوشته شده توسط یونس در 21:29 | |







شبهای دل تنگی

 این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه

به جز اندوهی و تنهایی کسی با من نمیجوشه

کسی حالم نمیپرسه کسی دردم نمیدونه

نه هم درد و هم آوایی با من یکدل نمیخونه

از این سرگشتگی بیزارم و بیزار

ولی راه فراری نیست از این دیوار

برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود

برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود

در این سرداب ظلمت نور راهی بود


[+] نوشته شده توسط یونس در 20:5 | |







i love you

   نمی خواهم بجـــــز من دوســــــت دار دیگری باشـــــــــــــــــی

   نمی خواهم برای لحظه ای حتی به فــــــکر دیگری باشی

    نمی خواهم صفای خـــــــنده ات را دیــــــــگری بینــــد

   نمی خواهــــم کسی نامش به لبــهای تو بنشیند

  نمی خواهــــم به غیرازمن بگیرد دست تودستی

  نمی خواهم کسی یارت شود در راه بی منی


[+] نوشته شده توسط یونس در 19:38 | |







خدایا


[+] نوشته شده توسط یونس در 22:26 | |







عاشقی

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد


[+] نوشته شده توسط یونس در 21:55 | |







سکوت


[+] نوشته شده توسط یونس در 22:24 | |







اغوش

آغوشتو به غير من به روی هيشکی وا نکن منو از اين دلخوشی و آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر ميکشم
منو تو آغوشت بگير آغوش تو مقدسه بوسيدنت برای من تولد يک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتيش ميکشه نوازش دستای تو عادته ترکم نميشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار به پای عشق من بمون هيچکس رو جای من نذار
مهر لباتو روی تن و روی لب کسی نزن فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من.

 


[+] نوشته شده توسط یونس در 19:47 | |







my love


[+] نوشته شده توسط یونس در 22:43 | |







همین که مینویسمو...

 

همین که می نویسمو...به واژه می کشم تورو

 

 

دوباره بارغم میشینه روی شونه های من

 

 

همین که میشکفی مث...یه گل میون دفترم

 

 

دوباره گرمی لبات،دوباره گونه های من

 

 

همین که میری ازدلم...قرارآخرم میشی

 

 

دوباره زخم می خورم...دوباره باورم میشه

 

 

همیشه کم میارمت همشه کم میارمت...نمیشه که نبارمت

 

 

گریه فقط کارمنه،تواشکاتوحروم نکن

 

 

به واژه ای نمی رسی اینجوری پرس وجوم نکن

 

 

فاصله ها مال منن،توفاصله نگیرازم

 

 

بمون که باورت بشه،گریه نمیشه سیرازم

 

همیشه کم میارمت،همیشه کم میارمت،نمیشه که نبارمت

 

 


[+] نوشته شده توسط یونس در 23:55 | |







مردانگی


[+] نوشته شده توسط یونس در 23:16 | |







یار دیرین


 

ندیدم من حقیقت در دو چشمت

 

                             نداری توشرف در روح و جسمت

 

نشد یادت رود از دل روانه

 

                                      نشد باور تورا در این زمانه

 

تو گویی من دروغم راست نیستم

 

                               کمی ابری شدم و صاف نیستم

 

ولی کن تو ندیدی حال زارم

 

                                بکردی بی دلیل هر دم تو خارم

 

منم غوغا کنم امشب برایت

 

                                     زنم از نی نوایی چون روایت

 

نبودی تو دگر آن یاره شیرین

 

                                   نگو عشقم کجایی یاره دیرین

 

همین روزا دگر ترکت کنم من

 

                                   تو را از زندگی حذفت کنم من

 

نریز اشکی دگر باور ندارم

 

                                              به تنهایی سر بالین گذارم

 

بس است این نامه ای اهل خیانت

                                   شدم تنها ولی کن دیگه راحت

 


[+] نوشته شده توسط یونس در 23:47 | |







for you


[+] نوشته شده توسط یونس در 23:25 | |







 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت 
 
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
 
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت 
 
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
 
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت 
 
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
 
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت 
 
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
 
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت...


[+] نوشته شده توسط یونس در 22:47 | |







عاشقم بی تو دلم گرفته از ثانیه ها



[+] نوشته شده توسط یونس در 22:29 | |







اخر خط


[+] نوشته شده توسط یونس در 23:13 | |